اشعار مناجاتی امام حسین(ع)
دوباره شعله بر اين سينه ي حزين افتاد
كه باز بر جگرت داغِ آتشين افتاد
نسيم بوي گُل آورد، چشمِ تو خون شد
گمان كنم كه دلت يادِ لاله چين افتاد
به روضه ديدنش از تو شنيدنش از ما
چه ديده اي كه به پيشاني تو چين افتاد
هميشه سجده ي ما رو به روي شش گوشه ست
هزار شكر كه بر تُربتش جبين افتاد
دلِ شكسته ي ما خرجِ كاشيِ حرم است
به لطفِ توست كه اين آينه زمين افتاد
حسين قاتل تو شد حسين قاتل ما
ببين چه مي كني آقا دوباره با دلِ ما
حسن لطفي
*******************
زیباتر از عزای محرم ندیده ام
شکر خدا دوباره به هیئت رسیده ام
اوج سعادت است که در روضه شما
من هم کنار مادر قامت خمیده ام
روز ازل که فرصت یک انتخاب بود
شکر خدا که بزم تو را برگزیده ام
شیرینی تمام جهان را زدم کنار
از آن زمان که طعم غمت را چشیده ام
تحویل سال ماست حلول محرمت
از این جهت لباس جدیدی خریده ام
شکر خدا ز خواب غم انگیز ماه ها
من با صدای طبل محرم پریده ام
با یاد کربلای تو از پرچم سیاه
هر وقت دل شکسته شدم بوسه چیده ام
از هر کجا که مجلس روضه به پا شده
باز این چه شورش است و چه ماتم شنیده ام
با یاد آن سه ساله که پایش رمق نداشت
دنبال دسته های عزایت دویده ام
امشب دوباره سینه زنان را صدا کنید
من روضه خوان پادشه سر بریده ام
مهدی نظری
*******************
در بساطِ جگرم ناله و آهي دارم
مثل گيسوي تو من روز سياهي دارم
شرط عاشق شدن اصلاً به جگر داشتن است
من سراپا جگرم ، هر چه بخواهي دارم
عاشقت بودن اگر معصيت است باكي نيست
روز و شب شكر كه من كوهِ گناهي دارم
همه يِ چشم اميدم به كريمان باشد
صبح فردا به نگاهِ تو نگاهي دارم
سر من نذرِ گدايانِ علي و زهرا
سر به راه هستم و احوالِ به راهي دارم
نوكري كردنِ اين قوم مرا بالا بُرد
با گداييِّ حسين مَنسَب شاهي دارم
به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است
اي خدا شكر ، عجب پشت و پناهي دارم
تا نفس هست مرا كرب و بلا مهمان كن
عُمر من ميرود و چند صباحي دارم
رضا قربانی
*******************
در كنار تو وجودم به خدا نزديك است
هركه نزديك خدا شد به شما نزديك است
تو خودت حافظ من باش به يغما نروم
دام ابليس به من در همه جا نزديك است
اعتقاد دلم اين است كه در هئيت ها
دست احسان كريمان به گدا نزديك است
شكوه اى نيست اگر غرق مصيبت شده ام
طالب وصل هميشه به بلا نزديك است
تا همين جا به خدا قافيه را باخته ام
مرگ اين غم زده، بى چون و چرا نزديك است
دل بى تاب مرا روى گسل ساخته اند
غافل از يار شوم زلزله ها نزديك است
هركه دارد هوس كرببلا گريه كند
گريه كن ها سفر كرببلا نزديك است
گرچه دور از حرم كرببلاييم ولى
بازهم شكر، خراسان رضا نزديك است
علی ذوالقدر
*******************
اشعار سرخ دل شکنش را بیاورید
دم نوحه های سینه زنش را بیاورید
دارد صدای قافله از دور می رسد
اسفند وقت آمدنش را بیاورید
بعد از کتیبه های حسینیه زود تر
سینی چای ریختنش را بیاورید
دادم لباس مشکی خود را به مادرم
آری بساط دوختنش را بیاورید
دلشوره های خواهر او بیشتر شده
آری بساط غم نداشتنش را بیاورید
سر نیزه های کوفه صدا میزدند تو را :
ما تشنه ایم ؛پس بدنش را بیاورید
حالا رسیده عصر دهم گفت خواهرش
اموال غارتی تنش را بیاورید
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
*******************
رنگ مشکیِ عزاداری در عالم پخش شد
سوخت دلها دود اسپند محرم پخش شد
تا ابد باز این چه شورت را بنازم محتشم
این چه شعری بود که ،در خلق عالم پخش شد
منبری یا نوحهخوان یا سینهزن یا گریهکن
هر چه منصب بود یک جا زیر پرچم پخش شد
چای تلخ روضه زخم قلب ما را خوب کرد
حبهی قندی به ما دادند و مرهم پخش شد
هرچه که ما برده ایم از سهم هیئت بردهایم
در حسینیه کرم، هم جمع شد هم پخش شد
از محرم میتوان فهمید روزی دست کیست؟
فاطمه آهی کشید و بین ما غم پخش شد
اشک زینب روی پاره پارهی باران چکید
بهترین تفسیر از آیات مریم پخش شد
هر کس آمد بی نصیب از قتلگاهت برنگشت
نامنظم شد تنش اما منظم پخش شد
حق مطلب بر زمین میمانْد اگر زینب نبود
خون دلها خرده شد تا اینکه کم کم پخش شد
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
*******************
با یک تبسم به قناری ها زبان دادی
آن را که فکرش را نمیکردند ، آن دادی
خاموش بودم ؛سرد بودم ؛بی رمق بودم
تو آمدی و جان به این آتش فشان دادی
دنیا میان خواب غفلت بود تا اینکه
از جای خود برخاستی او را تکان دادی
کاغذ شدی خونت مرکب شد نوشتی عشق
اینگونه پای اعتقادت امتحان دادی
تو تا دم آخر سر حرف خودت ماندی
هیهات منا الذله را آخر نشان دادی
انگشت دست نازنینت را جدا کردند
دستی که با آن کوفیان را آب و نان دادی
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
*******************
عهد با چشم پر از مهر تو ما مي بنديم
كوله بار سفری تا به خدا مي بنديم
قبله آنجاست كه اقبال دل آن سو باشد
پس اقامه به سوي كرببلا مي بنديم
بست فطرس پر ما را به پر قنداقت
ما پر خويش به اميد شفا مي بنديم
تا ابد بنده و پا بست تو ما مي مانيم
دل بر آن زلف پريشان و رها مي بنديم
ما حبيبيم كه چون پير غلام تو شديم
سرخ تر در يم خون باز حنا مي بنديم
باز بر بام تو بنشسته و پر مي گيريم
روزي از نو شده و عشق ز سر مي گيريم
محسن حنیفی
********************
باده نوشيم در اين باديه سامان داريم
گريه زاديم فقط ميل به باران داريم
سيب هستيم كه از عطر تو ما لبريزيم
آبداريم و سر سفره ي تو نان داريم
ما نمك گير سر سفره ي نذري توايم
هر چه داريم ز الطاف كريمان داريم
خوب يا بد همه جمعيم كه حرّت بشويم
ما به اعجاز دو چشمان تو ايمان داريم
ارث از عابس تو برده كمي مجنونيم
دائما دست بر اين چاك گريبان داريم
همه ي سال برايت به عزا مشغوليم
با دوخط روضه كه از شاه خراسان داريم
تشنه بود و سر اوگشت جدا يابن شبيب
دشنه اي برد سر جدا مرا يابن شبيب
محسن حنیفی
********************
در طریقت زحمت بسیارها باید کشید
تا تقرب منت جام بلا باید کشید
یار ما بد نیست از ما یک ملاقاتی کند
گه کریمان را به بالین گدا باید کشید
در مسیر دلبر ما چشم پاکی واجب است
گر نظر خورد انتقامش را ز ما باید کشید
نیست توجیه قبولی دیدگان خشک را
ازمیان چاه،گاهی آب را باید کشید
وقت روضه زودتر از هر چه باید گریه کرد
سفره که آماده شد ،فورا غذا باید کشید
الدواء عند الحسین و الشفاء عند الحسین
بهر درمان یافتن دست از دوا باید کشید
رفته رفته وقت ما دارد به پایان می رسد
تاکه عمری هست ناز یار را باید کشید
رو به قبله کردن ما بین قبر انصاف نیست
صورت ما را به سمت کربلا باید کشید
عاشقان بی کفن ها ،با کفن بیگانه اند
بعد مردن روی ما یک بوریا باید کشید
علی اکبر لطیفیان
موضوعات مرتبط: مناجات با امام حسین(ع)مناجات های محرمی
برچسبها: اشعار مناجاتی امام حسین(ع) مهدی وحیدی